جمعه ارديبهشتي

هميشه ميونه خوبي با آفتاب و هواي آفتابي دارم ،شايد ترجيح ميدادم كه در يك منطقه كويري زندگي ميكردم ، امروز جمعه هواي آفتابي قشنگيه و ازون روزهاست كه دلم ميخواد چند ساعت جلوي آفتاب دراز بكشم و موسيقي مورد علاقمو روي itunes radio گوش بدم ، طرفاي ساعت ده صبح يكنفر روي تانگو سعي كرد مخم رو بزنه ، نميدونم چرا آدما اينطور شدن و ميخوان زود به نتيجه برسن ، بهرصورت چون جزو موجودات بدجنس طبقه بندي ميشم منم گذاشتمش سركار كه ببينمش كسي فرستادتش يا جدا آدما تا اين حد عوض شدن كه نميشناسمشون .
روي شصتم بريده و خون مردگيش شبيه يه مارمولك شده ، هر چند دقيقه يكبار نگاهش ميكنم و خنده م ميگيره .
منتظر گل دادن بنفشه آفريقايي ها هستم ، الان دوماهه فقط يكيشون گل داده ، هر روز نگاهشون ميكنم ، درسالهاي اخير نگاه كردن بهشون و فكر كردن جزو عادت هاي زندگيم شده .
فردا روز شلوغي دارم ، خب من ديگه مدتهاست كه سردبير اتو كشيده يه نشريه علمي نيستم و راستش رو بخواهي اصلا الان نميتوني تصور كني تبديل به چي شدم 😄 خيلي هم مهم نيست چيز بدي نشدم البته….

20140425-143205.jpg


About this entry